Wp/bgn/په روغی بستامی

< Wp | bgn
Wp > bgn > په روغی بستامی

یکی شه ایرانی ملکی شائیران اینت.

شئر ره قم

edit
مردان خدا پردهٔ پندار دریدندیعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتندیک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادندیک زمره به حسرت سرانگشت گزیدند
جمعی به در پیر خرابات خرابندقومی به بر شیخ مناجات مریدند
یک جمع، نکوشیده، رسیدند به مقصدیک قوم دویدند و به جایی نرسیدند
فریاد، که در رهگذر آدم خاکیبس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همّت طلب از باطن پیران سحرخیززیرا که یکی را ز دوعالم طلبیدند
زنهار، مزن دست به دامان گروهیکز حق ببریدند و به باطل گرویدند
چون خلق در آیند به بازار حقیقت ترسم نفروشند متاعی که خریدند
کوتاه‌نظر غافل ازآن سرو بلند استکاین جامه به‌اندازهٔ هرکس نبریدند
مرغان نظرباز سبک‌سیر، فروغی از دامگه خاک برافلاک پریدند

پانویس‌ها و منابع

edit