Wp/bcc/سیستان

< Wp‎ | bcc
Wp > bcc > سیستان

سیستان سرزمینی با وسعت ۷۰۰۷ مایل، دارای آب کم و خاک آبرفتی و از مناطق بسیار حاصلخیز ایران است. فاصله آن با مرکز استان (زاهدان)۲۰۰ کیلومتر است و شمالی ترین شهر استان سیستان وبلوچستان و شرقی ترین شهر ایران است در گذشته از آبادترین مناطق ایران و یکی از مراکز تمدنی بوده‌است. سیستان به انبار غله ایران معروف بوده وجود ویرانه‌های فراوان شهرها و روستاها در این منطقه اثباتی است بر این مدعا.[1] این سرزمین در داستان‌های اساطیری، پهلوانی، تاریخی و دینی ایران مقام والایی دارد و نامداران بسیاری از آن برخاسته‌اند.[2]

نام edit

این ناحیه را در منابع یونان باستان آراخوزیا می‌نامیدند. پس از ورود سکاها به سکستان معروف شد. سگستان، سجستان و سیستان از ضبط‌های دیگر همین نام است. در شاهنامه فردوسی نام آن به صورت زابلستان هم آمده‌است. در دوره هخامنشیان درانگیا نام داشته‌است.

جغرافیا edit

سیستان فعلی درشرق ایران و در شمال استان سیستان و بلوچستان در دشت پست و همواری در ۳۰درجه و ۱۸ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۰دقیقه پهنای شمالی و ۶۱ درجه و ۱۰ دقیقه تا ۶۱ درجه و ۵۰ دقیقه در ازای شرقی، نسبت به نیم روز گرینویچ قرار دارد. ازشمال به استان خراسان جنوبی، از جنوب تا نزدیک [[دشتک]، از شرق به کشور افغانستان و ازغرب به کویر کرمان محدود است. مساحت دشت سیستان ۱۵۱۹۷ کیلومتر مربع است که ۵۵۶۰ کیلومتر مربع آن را دریاچه هامون و اراضی مشرف به دریاچه هامون تشکیل می دهد.[3]

سیستان جلگه‌ای است که شاهرگ حیاتی آن رودخانه معروف هیرمند است. این رودخانه از کوههای بابا یغما در جنوب سلسله جبال هندوکش سرچشمه گرفته شده وبعد ازطی صدها فرسنگ به مرز ایران می‌رسد و پس از سیرآب کردن جلگه سیستان، مازاد آن را وارد دریاچه هامون شده و سرریز آن را از طریق رودخانه شیله می‌کند. (شیلا- شلاق) وارد گودزره در مرز پاکستان و افغانستان می‌شود.

رودخانه هیرمند در سیستان بارها تغییر مسیر داده و دلتای ایجاد کرده‌است. به همین دلیل هم در گوشه و کنار این منطقه آثار انسانی و خرابه‌های باقیمانده دیده می‌شوند که توسط سیلاب یا تغییر مسیر آب متروک شده و مردم آنجا را ترک گفته‌اند. قدیمی‌ترین مکان سکونتی انسان را در [[شهر سوخته] و یا همان کاخ گلشن زرنگار، در کنار جاده زابل - زاهدان مشاهده می‌کنیم.


زمین‌شناسی edit

سیستان از منظر زمینشناسی یک دشت آبرفتی هموار و نسبتاً مستحب از رسوبات رودخانه های می باشد. کف رسوبات از سنگ‌های کرتاسه و کنگلومرای آینده دوره ترشیاری شکل گرفته‌است.

بر روی گدازه‌های مارن قرمز دوره آموزشی، تنها برجستگی بازالتی سیستان به نام کوه خواجه مشاهده می‌شود. چاه نیمههای سیستان هم دوره فعالیت کواترنری است. جلگه سیستان از غرب به رشته کوه‌هایی محدود می‌شود که از فلش‌های کرتاسه و رسوبات تبخیری و آهک‌های الیگوسن و سازنده پلیوسن تشکیل شده و در رشته‌های جنوبی کوه‌های فوق، سنگ‌های متامورفیک مشاهده می‌شود.[4]

تاریخ و ادبیات edit

محدوده سیستان در دوران خلفای عباسی
سیستان در پادشاهی صفویه

با ورود آخرین دسته از آریایی‌ها در حدود سال ۱۲۸ ق. م. که سکه یا سکاها نامیده می‌شدند از شمال افغانستان به طرف جنوب یعنی قندهار و سپس به طرف غرب راه پیمودند تا به ایالت زرنک و کناره‌های دریاچه زره رسیدند و نام زرنک به واسطه ورود سکاها به سکستان تبدیل گردید و عربها سجستان می‌گفتند و بالاخره به سیستان تغییر نام یافت که امروزه به همین نام خوانده و شناخته می‌شود. سیستان در اساطیر ایران و آئین زرتشت، اهمیت بسزایی دارد. در داستانهای قدیم ایرانی، زابلستان از این جهت واجد شهرت و اهمیت است که موطن زال، پدر رستم، پهلوان نامدار ایران باستان می‌باشد. در یک متن پهلوی به نام شهرهای ایران، ساخت سیستان و بنای آتشکده کرکویه، به افراسیاب تورانی نسبت داده شده‌است.[5]

مورخین قدیم یونان، سرزمین واقع در مسیر سفلای هیرمند را درانگیانا می‌خواندند که ضبط‌های دیگرش زرنگای و سرنگای می‌باشد. از این منطقه در کتیبه‌های داریوش اول در بیستون و تخت جمشید، تحت عنوان زرنک یاد شده‌است.[6]

در سال ۷۵۸ هجری شمسی، تیمور با لشکریان خود در جلو حصار سیستان ظاهر شد و قلعه آن را با خاک یکسان نمود. پس از مقاومت مردم، تیمور اهالی سیستان را مورد قتل‌عام قرار داد.[7]

در سایه ظهور حکومت صفویه، سیستان مجدداً جان گرفت و مدنیتی به هم زد.[8]

در قرن نوزدهم میلادی، ولایت سیستان مایه بحث و منازعه بین حکمرانان هرات و قندهار واقع شد. پس از اتحاد افغانستان توسط دوست محمد خان، محارباتی جهت تصرف سیستان بین ایران و افغانستان روی داد. سرانجام تحدید سرحدات در سال ۱۸۷۲ به دست کمیسیون انگلیسی به ریاست ژنرال اسمیت صورت پذیرفت و قسمتی از سیستان به وسیلهٔ عهدنامه پاریس از سیستان جدا گردید و در آن سوی مرز ماند، که به مهاجرت گسترده مردم سیستان بخش افغانستان به ترکمن صحرا ایران انجامید.[9][10] و بنیاد نیمروز خانه فرهنگ و هنر سیستانیها در تلاش است که به همت محققین ومدیران فرهیخته اش به گفته محمد آذری سنت‌های نیک نیاکان خویش را حفظ و اشاعه دهد

از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۱۶ شمسی، سیستان جزو قلمرو خاندان خزیمه علم درآمد. در این زمان، سیستان بر اساس ترتیبات اداری و سیاسی نوین کشور، به عنوان بخشی از استان کرمان درآمد در حال حاضر سیستان جزیی از استان سیستان و بلوچستان کنونی ایران است.

مرکز فعلی سیستان، زابل خوانده می‌شود. اگرچه در گذشته تحت عناوین نصرت آباد، نصیرآباد و سیستان نیز خوانده می‌شده‌است. شهر فعلی سیستان در اواخر دهه ۱۸۶۰ میلادی و توسط امیرعلم خان سوم خزیمه بنا شد.[11]

نام آوران edit

ابراهیم سجزی سیستانی مخترع خط معقلی:

ابراهیم سجزی از دانشمندان بنام ایران در قرن اوّل هجری قمری است. وی در سال شصت ه. ق در خط «مسند» ابتکاری نشان داد و پانزده حرف از حروف اوستایی را به جای حروفی که در خط کوفی بود، به کار برد و برای آن قاعده و اصل ترتیب داد و به این صورت خط معقلی به وجود آمد که به مراتب از خط «مسند» نخستین سهل‌تر و فراگرفتن و خواندن و نوشتن آن آسان‌تر می‌نمود.(افشار سیستانی، ایرج، بزرگان سیستان ص ۱۸۴) بنابراین ابراهیم سجزی سیستانی مخترع خط اساسی عرب بشمار می‌رود.

یوسف سجزی سیستانی مخترع خط جلیلی:

وی برادر ابراهیم سجزی است که او نیز از دانشمندان معروف سیستان در اوایل اسلام بود وی از خط معقلی دو خط دیگر به نام جلیلی و ثلفثین اختراع نمود که به نوشته ابن ندیم قلم جلیلی پدر تمام اقلام و خطوط اسلامی است که هرکس توانایی نوشتن آن را ندارد. وی علاوه بر دو قلم مذکور، دو قلم دیگر نیز از خط معقلی استخراج کرد و یکی را دیباج و دیگر را سجلات نام نهاد.(افشار سیستانی، ایرج، بزرگان سیستان ص ۱۸۸)

ابو حاتم سجستانی:

نام او سهل بن محمّد بن عثمان بن یزید سجستانی، از بزرگان علم و ادب و فقه و حدیث و لغت و از شاگردان ابو زید بلخی و ابی عبیده و اصمعی و اخفش بوده است(۱). ابن ندیم در کتاب «الفهرست» از قول ابوالعباس مبرد درباره او آورده است: «ابو حاتم از ابی زید و ابی‌عبیده اصمعی زیاد روایت می‌کرد و عالم در لغت و شعر بود. وی در لغت، کتب متعددی تألیف کرده، شعر می‌گفت، در روایت صداقت داشت و ابوبکر بن درید در علم لغت به او اعتماد داشت. از شاگردان برجسته ابو حاتم می‌توان به دانشمند و مورخ بزرگ «محمّد بن جریز طبری» اشاره کرد که علم حدیث را نزد استاد خود ابو حاتم سجستانی فرا گرفته است.

حریز بن عبدا... سجستانی:

وی اولین فقیه شیعی در اسلام است که شیخ طوسی در رجال او را در ردیف مصنفان بزرگ شیعه بحساب آورده است. پدرش قاضی سجستان بود.

ابو سعید سجزی (منجم و ریاضی‌دان):

این دانشمند ایرانی موفق شد سالها قبل از گالیله به این مطلب پی ببرد که زمین به دور خورشید می‌گردد. وی بزرگترین ریاضیدان زمان خود بود که ابریحان بیرونی مطالبی را در تمجید علم و دانش و نبغ او بیان کرده است.

یعقوب لیث صفاری:

پادشاه ایران در زمان صفاریان. کسی که موفق به شکست اعراب عباسی شد و زبان فارسی را جان دوباره بخشید.

در آغاز خلافت عباسیان، سیستان از این جهت نیز شهرت پیدا کرد که پادشاهان صفاریان از آنجا بر خاستند و در نیمه دوم قرن سوم بر قسمت عمده جنوب و خاور ایران استیلا یافته و رایت استقلال برافراشتند.

در سال ۷۵۸ هجری شمسی، تیمور با لشکریان خود در جلو حصار سیستان ظاهر شد و قلعه آن را با خاک یکسان نمود. پس از مقاومت مردم، تیمور اهالی سیستان را مورد قتل‌عام قرار داد.[12]

در سایه ظهور حکومت صفویه، سیستان مجدداً جان گرفت و مدنیتی به هم زد.[13]

در قرن نوزدهم میلادی، ولایت سیستان مایه بحث و منازعه بین حکمرانان هرات و قندهار واقع شد. پس از اتحاد افغانستان توسط دوست محمد خان، محارباتی جهت تصرف سیستان بین ایران و افغانستان روی داد. سرانجام تحدید سرحدات در سال ۱۸۷۲ به دست کمیسیون انگلیسی به ریاست ژنرال اسمیت صورت پذیرفت و قسمتی از سیستان به وسیلهٔ عهد نامه پاریس از سیستان جدا گردید و درآن سوی مرز ماند، اما فرهنگ مردم، آداب و رسوم، زبان و ادبیات آنها همچنان پایدار و پابرجا و یکسان است.[14]

از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۱۶ شمسی، سیستان جزو قلمرو خاندان خزیمه علم درآمد. در این زمان، سیستان بر اساس ترتیبات اداری و سیاسی نوین کشور، به عنوان بخشی از استان کرمان درآمد.

مرکز فعلی سیستان، زابل خوانده می‌شود. اگرچه در گذشته تحت عناوین نصرت آباد، نصیرآباد و سیستان نیز خوانده می‌شده‌است. شهر فعلی سیستان در اواخر دهه ۱۸۶۰ میلادی و توسط امیرعلم خان سوم خزیمه بنا شد.[15]

جغرافیای تاریخی edit

سیستان را می‌شود به سه نوع سیستان تقسیم کرد:

۱. سیستان کهن و باستان: شامل مرکز تمام مناطق شرق فلات ایران، نیمهٔ جنوبی و شرقی افغانستان کنونی، مناطق شمال پاکستان، کشمیر و همچنین طبق متون تاریخی، در دوران باستان، منطقهٔ تبت در ادوار طولانی متعلق به فتوحات امیران و حکام سیستانی بوده‌است.

۲. سیستان اصلی و محدود: شامل نیمهٔ جنوبی افغانستان، منطقهٔ چمن و ارتفاعات آن در پاکستان، مثلث شمال غرب بلوچستان پاکستان و سیستان ایران = زهک، جزینک، زابل، ادیمی، محمدآباد، بنجار، شهر جدید رامشار، لوتک، و...

۳. سیستان رسمی: که بعد از عهد نامهٔ پاریس به دو بخش سیستان ایران و سیستان افغانستان تقسیم شده است؛ که ولایات هلمند، نیمروز و جنوب ولایت فراه جزو سیستان افغانستان و شهرستانهای زابل، نهبندان و توابعشان و شرق کویر کرمان جزو سیستان ایران محسوب می‌شوند.

کشاورزی سیستان

زبان edit

گویش سیستانی یکی از گویش‌های مهم زبان فارسی است که مردم سیستان بدان تکلم می‌کنند. این گویش هم اکنون به صورت عمده در منطقه سیستان ایران، نیمروز و فراه ا سرخس ایران، ترکمنستان و دشت گرگان جاری می‌باشد.[16]

این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش موجود و گذشته خراسانی و فراتر از آن با لهجه‌های مرده ماوراءالنهری و تاجیکی کنونی دارد و از سوی دیگر واژه‌های مشترک بسیار با بلوچی دارد که با توجه به پیوندهای تاریخی و پیوستگی‌های جغرافیایی و مهاجرتهای قومی و خویشاوندی طایفه‌ای، امری طبیعی می‌باشد.[17]

سابقه تاریخی edit

فرهنگ نویسان، سیستانی را یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کرده‌اند. ابوریحان بیرونی در الصیدنه، چند لغت از زبان قدیم سیستانی آورده‌است.[18] بسیاری از واژگان سیستانی از هزار سال پیش تاکنون تفاوت چندانی نکرده‌است.[19] اگرچه اصل زبان که احیاناً همان سکزی است، پیش از این منقرض شده و تنها گویش آن باقی‌مانده‌است.[20]

یک سرود دینی به گویش سیستانی باقی‌مانده‌است که به اواخر دوره ساسانی نسبت داده می‌شود. سرود آتشکده کرکویه یکی از زیباترین سرودهای مذهبی زرتشتیان سیستان بوده‌است که به هنگام روشن کردن آتشگاه‌ها، به آواز بلند خوانده می‌شده‌است.[21]

خاستگاه edit

گویش سیستانی از گویشهای وابسته به زبان‌های ایرانی غربی و از شاخه جنوبی آن است که به گروه زبانهای هندوایرانی تعلق دارند.[22]

دکتر محمد معین در مقدمه کتاب برهان قاطع، گویش‌های سگزی و زاولی را زیرمجموعه زبانهای ایرانی قید کرده‌است.[23]

نوشتار edit

گویش سیستانی هیچگاه یک زبان نوشتاری نبوده‌است، پس اثر مکتوبی که مستقلاً متعلق به گویش سیستانی باشد نیز وجود ندارد. در میان کتب ادبی به نوشتار سیستانی در صده اخیر نیز ناهماهنگی‌های بارزی در رسم‌الخط سیستانی به چشم می‌خورد. تلاش‌های اخیری که برای یکپارچه سازی رسم‌الخط سیستانی انجام شده‌است تاکنون با بی اقبالی مواجه شده‌است.[24]


سکه ناصرادلین شاه ضرب سیستان

گونه‌های زبانی edit

چهار گونه فرعی می‌توان برای گویش سیستانی متصور شد که شامل گونه‌های زرگری، ادبی (ملّایی)، سیّدی و عربی می‌شود.

زرگری edit

در گونه زرگری، ساخت هجایی یک اصل زیربنایی بوده و گویش به هجاهای سازنده تقسیم می‌شود و پس از هر هجای اصلی، یک هجای تبعی با ساخت «ز+مصوت» ظاهر می‌شود. به عنوان مثال واژه پو (به معنی پا) به صورت پوزو تلفظ می‌شود.

ادبی edit

گونه ادبی سیستانی مورد کاربرد در مواردی از قبیل تقلید ادا، مداحی، متن خوانی، شبیه خوانی (تعزیه)، زبان ملایی و سخن گفتن از سر تأمل می‌باشد. این گونه از چند زاویه با گونه معیار گویش سیستانی در تفاوت می‌باشد، شامل: ساختمان تک واژ وجهی «می»، ساختمان تک واژ وجهی «ب»، جزء پیشین، ساختمان تک واژ نفی و نهی و تکیه فعل‌هایی که تک واژ «می» دارند.

سیدی edit

در گونه سیدی، واج «س» به جای واج نخست قرار گرفته و در پایان عبارت «واج نخست حذف شده + اِدی» افزوده می‌شود. مثلاً کتاب به ستابکدی تبدیل می‌شود.

عربی edit

گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده می‌شود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده می‌شود و حالت خصوصی دارد. این گونه از لغات عربی بیشتری بهره می‌جوید.[25]

دیدنی‌ها edit

بقایای آتشکده کرکویهتخت عدالتکوه خواجه(کوه اوشیدا) • زاهدان کهنهسه کوههشهر سوختهدهانه غلامانقلعه رامرودقلعه خاشقلعه مچیقلعه سامقلعه تپهقلعه رستمقلعه کهک کهزادچاه نیمهآرامگاه خواجه غلطان • زیارتگاه بی بی دوست

شناسه edit

مردم سیستان از نژاد آریایی و زبانشان در ایران بیشتر فارسی با گویش سیستانی (زاولی) که یکی از شاخه‌های زبان فارسی است می‌باشد.

اکثریت جمعیت سیستان را شیعه دوازده امامی تشکیل می‌دهد. شیعیان سیستان در زمینه مذهبی افتخاراتی در مورد پایبندی به مذهب شیعه دارند، خصوصاً سب نکردن امام اول شیعیان جهان امام علی در دوران بنی امیه که با وجود همه فشارها، حاضر به توهین به امام علی نشدند..[26] زندگی اکثریت مردم سیستان کشاورزی و دامداری می‌باشد. فردوسی متون، داستان‌ها و قصه‌های تاریخی شاهنامه خود را از سرزمین نیمروز (سیستان) و قهرمانان آن را از این خطه انتخاب کرده‌است.

یعقوب لیث صفاری که از سیستان بود در ماندگاری زبان فارسی نقش مهمی ایفا کرد.

ره‌آورد edit

  • کلوچه محلی، اوجیزک، آبگوشت محلی، نان روغنی و تفتون، چنگالی، آچار (نوعی ادویه) و فلفل سیاه، کشک محلی (کشک زرد) چلبک (نوعی نان روغنی)

رقص شمشیرسیستان edit

جستارهای وابسته edit

منابع edit

  1. استراتژی سرزمینهای سوخته؛ سیستان و نخستین گامهای نفوذ استعمار
  2. ویرانه‌های باستانی سیستان: علل ویرانی سیستان
  3. برنامه ساز و بودجه سیستان و بلوچستان، طرح بررسی قابلیت ها و امکانات توسعه استان، جلد اول، منابع طبیعی، ۱۳۷۶. ، ص 11.
  4. سازمان برنامه و بودجه سیستان و بلوچستان، طرح بررسی می‌شود. قابلیت‌ها و امکانات توسعه استان، جلد اول، منابع طبیعی، ۱۳۷۶، ص ۱۷۹.
  5. متون پهلوی. گردآورنده جاماسب جی دستور متوچهر جی جاماسب – آسانا. گزارش سعید عریان. تهران، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۱، ص ۷۰.
  6. کخ، هاید ماری. از زبان داریوش. مترجم دکتر پرویز رجبی. تهران، کارنگ، ۱۳۷۶، ص ۱۱۵.
  7. لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی. ترجمه محمود عرفان. تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴، ص ۳۵۸ تا ۳۶۲.
  8. محمدی خمک (سکایی سیستانی)، جواد. ماتیکان سیستان، از مقاله «سیستانی که بزرگ‌تر از خراسان بود.»، جلد نخست. و اژیران، ۱۳۷۸، ص ۵۷.
  9. بارتولد، تذکره جغرافیایی تاریخی ایران، ترجمه حمزه سردادور، تهران توس، ۱۳۵۸، ص ۱۰۴.
  10. https://web.archive.org/web/20190904051229/http://gitionline.ir/fa/news/4538/%DA%A9%D9%88%DA%86-%D8%A7%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C%E2%80%8B-%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C%E2%80%8B%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D9%87%E2%80%8B-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%82%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C
  11. مجتهد زاده، پیروز. امیران مرزدار و مرزهای خاوری ایران. مترجم حمیدرضا ملک محمدی نوری، تهران، شیرازه، ۱۳۷۸، ص ۷۷ تا ۹۶.
  12. لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی. ترجمه محمود عرفان. تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴، ص ۳۵۸ تا ۳۶۲.
  13. محمدی خمک (سکایی سیستانی)، جواد. ماتیکان سیستان، از مقاله «سیستانی که بزرگ تر از خراسان بود.»، جلد نخست. واژیران، ۱۳۷۸، ص ۵۷.
  14. بارتولد، تذکره جغرافیایی تاریخی ایران، ترجمه حمزه سردادور، تهران توس، ۱۳۵۸، ص ۱۰۴.
  15. مجتهد زاده، پیروز. امیران مرزدار و مرزهای خاوری ایران. مترجم حمیدرضا ملک محمدی نوری، تهران، شیرازه، ۱۳۷۸، ص ۷۷ تا ۹۶.
  16. بهاری، محمدرضا. زبانشناسی عملی، بررسی گویش مردم سیستان. زاهدان، ناشر: مؤلف، ۱۳۷۸، ص ۱۲.
  17. محمدی خمک، جواد. واژه نامه سکزی. تهران. سروش، ۱۳۷۹، ص ۱۱.
  18. فرهنگ معین، ج ۵، زیر عنوان «سیستانی».
  19. محمدی خمک، جواد، مقاله «گویش سیستانی در ترجمه قرآن قدس» در ماتیکان سیستان، مجموعه مقالات سیستانی، مشهد، واژیران، ۱۳۷۸، ص ۴۷۱.
  20. بهار، محمدتقی، سبک شناسی. ج ۱، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۵، ص ۲۹.
  21. سیستانی، محمداعظم. مقاله «سرود آتشکده کرکوی یا قدیمیترین شعر در لهجه محلی سیستان» در ماتیکان سیستان، مجموعه مقالات سیستان شناسی. مشهد، واژیران، ۱۳۷۸، ص ۳۹۴.
  22. برجسته دلفروز، بهروز. واژه نامه ریشه شناسانه و تطبیقی گویش سیستانی. پایان‌نامه فوق لیسانس. دانشگاه شیراز، ۱۳۷۲.
  23. خلف تبریزی، محمد حسین. برهان قاطع، به اهتمام محمد معین. تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲(چاپ پنجم)، ص ۳۰.
  24. https://web.archive.org/web/20121108104011/http://www.iranstb.com/forum/sistani-rasmolkhat-t551.html
  25. عمرانی، غلامرضا. گویش سیستان، حوزه مرکزی شهر زابل. ج ۱، تهران: هنر رسانه اردیبهشت، ۱۳۸۷، ص ۳۳۰ تا ۳۴۶.
  26. The Official Website of the Sunni Community in Iran - SunniOnline